ببین چقدر غم انگیز ، بیقرار همیم
غم همیم و غریبانه ، غمگسار همیم
همیشه بین من و تو سکوت و دیوار است
فقط شبیه دو همسایه در کنار همیم
نگاهمان به نظر آشنا میآید ، ما
گمان کنم که غریبیم و از تبار همیم
پناهگاهی اگر نیست در شلوغی شهر
به من پناه بیاور که یار غار همیم
بدون هم شب و روز من و تو میگذرند
من و تویی که شب و روز روزگار همیم
اگرچه هر چه که بردیم باخت بود اما
چه خوب دل نبردیم و در قمار همیم
چه اتفاق غریبیست این فراق قریب
که در کنار همیم و در انتظار همیم
بیا دوباره به اعجاز گذشته برگردیم
که روح عاشق خود را به جان هم بدمیم ...
Mi piace
Commento
Condividi
علیرضا عباسی
Ellimina il commento
Sei sicuro di voler eliminare questo commento ?