طبیعت در جریان است.
گریه و خنده، مرگ و زندگی و... یکی پس از دیگری بر صحنه ی دنیا نقش خود را ایفا می کنند و می روند!
وابستگی و دلبستگی به چیزها و آدم هایی که از قرار معلوم و طبق تجربه ابدی نیستند و خواهند گذشت، با جفا یا وفا و یا شاید مرگ...
عاملی دیوانه ساز است که در نهایت به ساعت ها زل زدن به سفیدی دیوار تا سیاهی آن...
و زندگی در خاطرات تلخ و شیرین و فراموشی حال و آینده ختم می شود!...