ای کاش می شد با محبت آشنا شد// یا مدتی مستأجر کوی وفا شد
ای کاش می شد چون پرستوبال و پر زد// بر بی کران آسمان مهرسر زد
ای کاشکی درب قفسها باز می شد// آزادی مرغان عشق آغاز می شد
آیا شود دیگر کسی مانند یعقوب// گرددزهجر یوسفش از دیده معیوب؟
دیگر کسی جز حیدر کرّار آیا // خوابد به بستر تا دهد درس وفا را؟
آیا شود فرهاد را دربیستون دید؟// یا بار دیگر پیکر شیرین تراشید؟
آیا شود با آن ید بیضای موسی// یا با دم جانبخش وروح افزای عیسی
جانی دوباره برتن اهل زمین داد؟// یا بارِدیگر مژدۀ فتح المبین داد؟
ای کاش می شد چون پرستوبال و پر زد// بر بی کران آسمان مهرسر زد
ای کاشکی درب قفسها باز می شد// آزادی مرغان عشق آغاز می شد
آیا شود دیگر کسی مانند یعقوب// گرددزهجر یوسفش از دیده معیوب؟
دیگر کسی جز حیدر کرّار آیا // خوابد به بستر تا دهد درس وفا را؟
آیا شود فرهاد را دربیستون دید؟// یا بار دیگر پیکر شیرین تراشید؟
آیا شود با آن ید بیضای موسی// یا با دم جانبخش وروح افزای عیسی
جانی دوباره برتن اهل زمین داد؟// یا بارِدیگر مژدۀ فتح المبین داد؟
پسندیدن
اظهار نظر
اشتراک گذاری