غرور خشک درختانم،به زیر خشم تبر آری
فتاده ریشه ی ایمانم، به زیر خشم تبر آری
قنوت دست من و جنگل، شکسته در طلب باران
از این قنوت پشیمانم، به زیر خشم تبر آری
مرمتی است؛ چو ابراهیم، به دست سبز تو کاش افتد
در این خرابه بت جانم، به زیر خشم تبر آری
غزل غزل همه حیرانم،عذاب عشق تو در جانم
و شاخ و برگ پریشانم، به زیر خشم تبر آری
به عشق چشم تو پابندم وگرنه دست تو می داند
بدین شکیب نمی مانم، به زیر خشم تبر آری