گـمان میـکردم قـانع بـاشی
و بـه شـکستـن دلـم اکتـفا کـنی
نه ایـنکه فستـیـوالـی از دروغ به راه بـینـدازی
و در آخـر بـگویـی:
“میـروم تا اذیـت نـشوی بـهتـرین مـن!”