دلم گرفته هر روز خیال میکنم که خدا به من رحم خواهد کرد و مرا خواهد کشت اما دوباره از خواب بیدار میشوم و روزی نو آغاز میشود تو نیستی و من زنده ام همین به اندازه کافی غم انگیز است شاید روزی بیاید که وقتی چشمانم را گشودم تو اولین تصویری نباشی که به ذهنم خطور میکند شاید روز بیاید که ازدواج کنم بچه های زیبایی داشته باشم که اسم هیچ کدام شبیه تو نباشد حتی شاید روزی بدون تو بدون درد نفس بکشم شاید …
پسندیدن
اظهار نظر
اشتراک گذاری