غریب آزار دزد ساوجی شد
به ساوه شحنه، نه هوشی نه هنگی
همانا مانده زان دریا که شد خشک
ز یمن مولد احمد نهنگی
اگر رحم شهش گردن رهاند
ز تیغ عدل، باری پالهنگی