دست وپاگم میڪنم وقتےنگاهم میڪنی
مثل اسبےوحشےام توسربه راهم میڪنی

باذغال چشمهاے داغ و با طرز نگاه...
من تصورمیڪنم دارےسیاهم میڪنی

مال من هرگزنخواهےبودهرڪارےڪنم
گرچه بالبخندگفتےهرچه خواهم میڪنی

واےاگرمیشدتوراحق جوردیگرمینوشت
خوب من باخوبےات پراشتباهم میڪنی..
.