هیچکس ندید
مرد که در بغل سبد سبد بشارت آورد
و درکی از مراسم سبز چمن ندید
اینک میان واژه‌های اطمینان
و در انتهای زوال
نومید از دستانی‌ست
که هیچ وقت گرما نداشت.