جانی دوباره داد به نبضِ ترانه‌ام
بر تار و پودِ هر غزل عاشقانه‌ام

بال و پرم گشود و به وقتِ سپیده بُرد
بر پشت‌بام خانه‌ی عشق، آشیانه‌ام

باید سراغِ قلب من از آسمان گرفت
در کوچه‌های شعر بجویی نشانه‌ام

با خنده‌ای به روحِ دلم بال و پر بده
با چشم مهربانِ خودت آب و دانه‌ام

با تو همیشه خرّم و سبز است حالِ دل
با من بمان که بی‌تو هزاران بهانه‌ام

در سایه‌سارِ سبزِ سرِ سربه‌راهِ دوست
هر روزِ من بهار شد و جاودانه‌ام...