باد با مویش نمیدانی چه کرد...
عطر گیسویش نمیدانی چه کرد...
مثل یک ببرِ نشسته در کمین
چشــم آهویش نمیدانی چه کرد...
مشــکلش با من نمیــــدانم چه بود
تیــــغِ ابــرویش نمیدانی چه کرد...
بـــا منِ بیــــــگانه بـــا بیــــــگانگـــــی
آشـــــنــا خویـــش نمیدانی چه کرد...
آمـد و رفت و دلِ بی صـــــــاحبم
بــر ســر کـویـش نمیدانی چه کرد...
آنکه دنبــالش "مهـــــاجر" گشته ام
با "پرســـتویش" نمیدانی چه کرد...
پسندیدن
اظهار نظر
اشتراک گذاری