شبها خروشد آب بهاران بهرودبار
در سیل سنگغُرّد و غلتد ز کوهسار
چشمانِ گرگ برق زند در شبانِتار
سگها شنیده بویِ وى و زوزه مى کشند
گرگان گریخته، به زمین پوزه مى کشند