جهان‌ات سیمین‌فام زِ دولت عشق ای دوست
طالع عشق او بسپار ؛ زِ لطف بی‌کرانـهٔ دوست
مـیخانـهٔ هـستی‌ام مَست و شـیـدای جـانـان
بنشین کُنج میکده چشم و جان فدای دوست