از طلوعش سرخی گونه،شرم و حیا شود این بس
از غروبش تیره و تاری،انتظار وقتِ کی دارد
از سوی نگاه تو ، چنان عشقی بی پایان است
هر حرف تلخ را چون ، مزه ای مثل عسل دارد