فروپاشیده از تشویش این کاشانه شریانم
چه ایران باشد این کاشانه یا بنیان ویرانم
طلوعم را گدایی می کنم در جامی از شیشه
چو شب در شهر پر آشوب غم شاهانه مهمانم