ز سر دیوانگی ها کن که بر دنیا حسابی نیست
جهان افتاده در دست ملیجک ها و دلقک ها
اگر یک روز آغوشم پر از امواج و طوفان بود
کنون رودخانه ی پیرم ،میان دست جلبک ها