مطرب بزن که خواندن آوازم آرزوست
از یزد ملولم واصفهانم آرزوست
مرآت جان به خون جگر داده ام جلا
دیدارروی آن بت طنازم آرزوست
بی پرده در مخالفم آشفته شد نوا