ای که افتاد گره در کارت
دیدی آخر شدم بیمارت
تاب تو چون گره ای بر دل من
شده چون مثنوی هفتاد من
در ره تو دل و جان را دادم
چون‌که افتاد هوایت بسرم دل داده ام