چشـمِ دل بستـم و پـا در رهِ اغیــار کنـم
ایـن چنیــن خیــره سـری در رهِ دادار کنـم
حال که هشیار شدم چند نفسی بیش نماند
سر بـه زیـر آمـده ام شرمِ خـود اظهــار کنـم