شب سوم محرم ورود حضرت رقیه به کربلا
خبر دارم که مهمان منی امشب پدر جان
ببین ویرانه را با زخم تن کردم چراغان
تو بنشین روبرویم، مپرس از رنگ و رویم
به روی من نیاور، اگر آشفته مویم
تو حق داری آه، که نشناسی‌ام، منم من دختر تو
تو هم حق بده، که نشناسمت، چه آمد بر سر تو...

image