خبر به دورترین نقطهی جهان برسد
نخواست او به من خسته بی گمان برسد
شکنجه بیشتر از این که پیش چشم خودت
کسی که سهم تو بوده به دیگران برسد
رها کنی برود از دلت جدا باشد
به آنکه دوستترش داشته، به آن برسد
رها کنی بروند و دو تا پرنده شوند
خبر به دورترین نقطهی جهان برسد
گلایهای نکنی، بغض خویش را بخوری
که هقهق تو مبادا به گوششان برسد
خدا کند که ...نه! نفرین نمیکنم
به او که عاشق او بوده او، زیان برسد
خدا کند فقط این عشق از سرم برود
خدا کند که زود آن زمان برسد!
پسندیدن
اظهار نظر
اشتراک گذاری