آشوبشهرا! مستچشما! ترکتازی کن
ناز نگاهت کم شده، یک چشمه نازی کن
داری عرقچینی طلایی روی گیسوهات
شیرینلبا! با موی خرماییت بازی کن
بالاسرت سجادهای از نور افتاده...
...پایین پا را هم برایم جانمازی کن
صیاد ما ساحرترین فرعون این وادیست
فرزند موسی! قطع این دام مجازی کن
ما با شما قهریم! نازی کودکانهست این
گاهی... نگاهی... طفل را غرق نیازی کن
نام خودت را میگذاری مهربان... باشد...
مهمان نمیخواهی مگر!؟ مهماننوازی کن
پسندیدن
اظهار نظر
اشتراک گذاری