ای فلک ای روزگار عمر جوانی میخرم
لحظه های عاشقی بر زندگانی میخرم
رفته ایامی ز دستم بس ستمها دیده ام
می دهم دار و ندارم مهربانی میخرم
شهره ی شهرم ولی سنگ صبور غصه ام
شهرتم را میدهم من بی نشانی میخرم
میشود سالی تمام و میرسد سالی دگر
من خزان را در بهارم رایگانی میخرم
میشود موی سیاهم تک به تک رنگش سفید
پس ببین این تجربه با چه گرانی میخرم
دل نمیبندم به این دنیا که پر از حیله است
پس کنم مغلوب نفسم ٬ قهرمانی میخرم
ماندگارند شاعران در جای جای این جهان
نام نیک از من بس است پس جاودانی میخرم
پس بسوز سنگ صبور بیهوده ازعمری که رفت
ای فلک ای روزگار عمر جوانی میخرم
پسندیدن
اظهار نظر
اشتراک گذاری