بی تو هر واژه به شعرم مرده است
تیر حسرت زین میانه خورده است
تو که رفتی دزد احساس دلم
ذوق شعرم را به یغما برده است
با دل تنهای بی تو چون کنم
بار غم سنگین به روی گُرده است
تو خودِ عشق و وفا هستی وُ دل
چون نباشی روز و شب افسرده است
کاش می بودی وُ مرهم می شدی
دل بدون تو ز درد آزرده است
موسی رئیسی
پسندیدن
اظهار نظر
اشتراک گذاری