بعضی وقت ها آدم یه روزهایی رو می بینه!
یه روزهای خیلی دور؛
بی اینکه اتفاق افتاده باشن
حسشون می کنه
اونقدر مبهم که نتونه برای هیچ کس توضیح بده
و اونقدر قوی که ساعتها اشک بریزه باهاشون
آدم یه سری خاطره ی اتفاق نیفتاده رو به چشم می بینه
و دردشون رو اونقدر حس می کنه
که بین هق هق هاش نفس کم میاره
چیه این ادم!