لب پر وسوسه ات سدّ نفسهای من است
روی آن دُرّ گلو، ردّ نفس های من است
موج گرمای ِ تنت غرقِ عرق کرده مرا
ماه در دلهره ی مدّ نفس های من است
شب و شلاق سیه موی پریشان شده ات
ضربه ی محتسبت، حدّ نفسهای من است
لب من بوسه زده محبس آغوش تو را
قفس پرهوست قدّ نفس های من است؟
نفسم؛ با نفست نام مرا زمزمه کن...
روی آن دُرّ گلو، ردّ نفس های من است...
پسندیدن
اظهار نظر
اشتراک گذاری