تا باد پراکنده کند دلبری‌ات را
شل بسته‌ای عمداً گره روسری‌ات را!

بسپار به سرمای زمستانیِ شعرم
چشمان پر از شرجیِ شهریوری‌ات را

می‌پوشی و از حس کبوتر پرم امشب
آن پیرهن آبی نیلوفری‌ات را

ایمان به سر زلفِ تو گمراهی محض است
تغییر ده این شیوه‌ی پیغمبری‌ات را...