طاقتم طاق شد و صبر و قرارم رفته ست
سال نو آمده، افسوس بهارم رفته ست
یک نفر بود ولی کل جهانم شده بود
رفت و انگار همه ایل و تبارم رفته ست
آمدم تا به ابد پا به رکابش باشم
دیدم ای وای که آن یکه سوارم رفته ست
سفره پهن است شب و روز برایم، اما
بعد از او حوصله ی شام و نهارم رفته ست
قبل از آنی که بخواهد برود بو بردم
پیش او خاصیت مهره ی مارم رفته ست
خواستم خاطره ها را بگذارم بروم
ساعتم گفت که دیر است، قطارم رفته ست
هرکه عاشق شده این حرف مرا می فهمد
رفت و با رفتن او دار و ندارم رفته ست
#محمد_فرخ_طلب_فومنی
#طره_های_باد
#شعر_عاشقانه
#شعرعاشقانه
پسندیدن
اظهار نظر
اشتراک گذاری