مردی از دست روزگار سخت می نالید. پیش استادی رفت و برای رفع غم و رنج خود راهی خواست.استاد لیوان آب نمکی را به خورد او داد و از مزه اش پرسید؟ 
آن مرد آب را به بیرون از دهان ریخت و گفت: خیلی شور و غیر قابل تحمل است !
استاد وی را کنار دریا برده و به وی گفت همان مقدار آب بنوشد و بعد از مزه اش پرسید؟
مرد گفت: خوب است و می توان تحمل کرد !
استاد گفت: شوری آب همان سختی های زندگی است. شوری این دو آب یکی ولی ظرفشان متفاوت بود. سختی و رنج دنیا همیشه ثابت است و این ظرفیت ماست که مزه ی آن را تعین می کند. پس وقتی در رنج هستی بهترین کار بالا بردن ظرفیت و درک خود از مسائل است.
										
					
					
					
					        
					
					
					
										
					
					
					
							
										
					
					
													
				
آن مرد آب را به بیرون از دهان ریخت و گفت: خیلی شور و غیر قابل تحمل است !
استاد وی را کنار دریا برده و به وی گفت همان مقدار آب بنوشد و بعد از مزه اش پرسید؟
مرد گفت: خوب است و می توان تحمل کرد !
استاد گفت: شوری آب همان سختی های زندگی است. شوری این دو آب یکی ولی ظرفشان متفاوت بود. سختی و رنج دنیا همیشه ثابت است و این ظرفیت ماست که مزه ی آن را تعین می کند. پس وقتی در رنج هستی بهترین کار بالا بردن ظرفیت و درک خود از مسائل است.
Gefällt mir
			
			 Kommentar 		
	
					 Teilen				
						 
											 
		