خورشید هم از چشم سیاه تو می‌افتد
هر روز اگر طی نکند عرض جهان را
دو چشمش بسان دو نرگس به باغ
مژه تیرگی برده از پر زاغ
مستی به چشم شاهد دلبند ما خوش است
زان رو سپرده‌اند به مستی زمام ما