چشم در چشمت نشستم، حیرتم از هوش رفت چشم وا کردم به چشم اندازی از این بازتر از شب جادو عبورم دادی و دیدم نبود جادویی از سحر چشمان تو پُر اعجازتر آن که چشمان مراتر کرد، اندوه تو بود گر چه چشم عاشقان بوده ست از آغاز، تَر
پسندیدن
اظهار نظر
اشتراک گذاری
ویرایش پیشنهاد
افزودن ردیف
لایه خود را حذف کنید
آیا مطمئن هستید که می خواهید این ردیف را حذف کنید؟
بررسی ها
برای فروش محتوا و پست های خود، با ایجاد چند بسته شروع کنید. کسب درآمد
پرداخت با کیف پول
هشدار پرداخت
شما در حال خرید اقلام هستید، آیا می خواهید ادامه دهید؟