قدم می زدم در خیابان های تاریک ذهنم ،در طول مسیری که برای اولین بار است تو را خواهم دید،آخرین بار که دیدمت کوچک تر از آن بودی که بخندی.سالها قد کشیدند تا تو کوتاهی عمر را نبینی،وقتی که می خندی به یاد صدای گذشته ها می افتم ،که هنوز نفس می کشند در جسم ...
پسندیدن
اظهار نظر
اشتراک گذاری
ویرایش پیشنهاد
افزودن ردیف
لایه خود را حذف کنید
آیا مطمئن هستید که می خواهید این ردیف را حذف کنید؟
بررسی ها
برای فروش محتوا و پست های خود، با ایجاد چند بسته شروع کنید. کسب درآمد
پرداخت با کیف پول
هشدار پرداخت
شما در حال خرید اقلام هستید، آیا می خواهید ادامه دهید؟