שעון
בלוג
שׁוּק
דפים
יותר
ستاره های ملول.یکی.یکی به خاک می افتند! رود پر آب بود وزمین ترشده بود از شبنم باران سرود ریزش خود را به گوش شب می خواند داس های واژگون درته انبار خوشه های رسیده گندم را در خواب می دید
טען עוד
אתה עומד לרכוש את הפריטים, האם אתה רוצה להמשיך?