خبر دادند مرا از حال پیری
ترا خواسته کزو احوال بگیری
رسیدم خدمتش دیدم رفیقان
نشستند در برش با حال گریان
عصایش را به دار اویخته کرده است
به رفتن ساخته وپرداخته کرده است