از دور وقتی عشق با حسرت نگاهم کرد
غم های پنهانی ستایش گوی چاهم کرد
از غصه بیرون آمدم آنگاه گفتم او
یک مرتبه از بردگی انگار شاهم کرد
من ساده بودم راه خود را رفتم