تمام کرده خدا در لبت ملاحت را
دمیده ‌است درآن لب‌به‌لب لطافت را
شکرتر از شکری و گلاب‌تر ز گلاب
خودت بیا! که کند آب کار شریت را
پُرم ز عشقت و هر روز نیز عاشق‌تر
اضافه کرده‌ای اکنون به عشق، عادت را
سپید شانه‌ی تو صبح محشر است و باز
به شانه ریخته‌ای موبه‌مو قیامت را
هوای خانه غزل‌بیز و من غزل‌بازم
تو نیز کرده غزل‌ریز قدّ و قامت را
غزل هنوز هزاران غزل بغل دارد
اگر نگیری از این بی‌قرار فرصت را