می رسد به گوش من یک صدای آشنا
زنگ آشنای در می زند مرا صدا
شادمانه می کشم چفت را ز پشت در
شاد و مهربان پدر ایستاده پشت در
می کنم تبسمی پشت در به روی او
داد می زنم پدر می دوم به سوی او