پر پرواز دل ما به خدنگی بشکست
گوییا قرعه ی دل ، ناوک میرالغضب است

یار ما را به لب تیغ و کمان برد شبی
چه خوش آید که دلآرام ، پریشان طلب است

شور و مستی نه ز می ، از لب میگون برسد
بوسه بر جام دگرگون شده همچون رطب است

ساغر دل اگر از خون « کویر » است ، بنوش
کو ز مژگان دو خورشید سیه در عطب است