از دهکدهی نجیب چشمانش سواری بر اسب دلهره میگذشت و هیچ نمیدانست که شهوت عمیق رودخانه روسری احساسش را خواهد برد اکنون اما زانوی سکوتش درد میکند و سراب خندههایش در انعکاس کوهستان جاریست.
پسندیدن
اظهار نظر
اشتراک گذاری
ویرایش پیشنهاد
افزودن ردیف
لایه خود را حذف کنید
آیا مطمئن هستید که می خواهید این ردیف را حذف کنید؟
بررسی ها
برای فروش محتوا و پست های خود، با ایجاد چند بسته شروع کنید. کسب درآمد
پرداخت با کیف پول
هشدار پرداخت
شما در حال خرید اقلام هستید، آیا می خواهید ادامه دهید؟