بهار آمد ولی یارم نیآمد
دِلم در تاب و تب دیگر نیآمد
زِ دیده اَشک آید هر دَمادَم
سراغش گیرم من در آه و ماتم
خدایا قاصدی از رَه رساند
خوشی و شعَفی حاصل نماید
بگیرد مژدگانی از منِ زار
کُند عید را برایم خنده بازار