عاشقي جانم گرفت و،، جان و جانانم تويي
زين سبب شکي ندارم،، دين و ايمانم تويي

من به دور از چشم تو سوداي ديگر را نخواهم
زخمي اين روزگارم،، درد و درمانم تويي

من جدا از تو نبودم،، يکدمم در خاطرات
خاطره ها، گفتني ها، راز پنهانم تويي

دل کجا منزل کند،، تا روي تو پيدا شود
شعر ها من از تو گويم،، شور ديوانم تويي

هر شب از دل،، با خدا صحبت ز رويت ميکنم
با خدا عهدي بکردم،، عهد و پيمانم تويي

سوز هاي ناله ام را،، دفتر و شعرم شنيد
بيت بيت هر غزلها،، قافيه دانم تويي

آمدي جانم به قربانت،، ولي دير آمدي
من درون خود شکستم،، حبس زندانم تويي