**
نهایتا یک روز آنقدر بزرگ می شوی
که سهمت از به یاد آوردن گذشته هایـت 
چیزی جز یک لبخند نخواهد بود
می خندی به تمام گریه هایی که بعد از رفتن آدم ها کردی
به التماس هایی که برای ماندن رفتنی ها کردی
و به احساسات بچگانه ای که اسمش را عشق گذاشته بودی
از شوری اشک هایی که ریختی و تلخی خاطره هایت
 چیزی جز یک لبخند شیرین نمی ماند
برایت هر چه زودتـر آن لبخند را آرزو می کنم
همین فـردا , اول صبح
عمیق , با تمامِ وجودت
آخ اگر بدانی چقدر شیـرین است

حسین_نهی