‍ گرشدی عاشق بدان دیوانه وارش بهتر است
در قرار یار، عاشق بیقرارش بهتر است

در عطش حالی ست از آب گوارا بیشتر
چشمهای مست خوب اما خمارش بهتر است

گیسوانت راکه چون دریاچه در موج آمده
باز کن بر گرد گردن، آبشارش بهتر است

دست در دستت نهادن، چشم در چشمت شدن
چار فصل سال خوب اما بهارش بهتر است

این غزل رازی ست بین چشم او با چشم من
بس کنم حتی غزل هم راز دارش بهتر....
‌‌‎‌‌‎