دوستت دارم اگر عقل حسادت نکند
یا که در کارِ دلم باز دخالت نکند
خواهم از وسوسۀ عقل رها گردم، اگر
این قوی پنجه مرا غرقِ خجالت نکند
دوست دارم که خودم باشم و عاشق باشم
عقل از ما بکِشَد دست ، ملامت نکند
من نمی خواهم از این راه غلط برگردم
عقل، بهتر که زبان بسته، نصیحت نکند
دور بودم همه عمر از تو ولی باز دلم
عادتش بوده که با فاصله عادت نکند
"آتش" افتاده به دامانِ تو این آخرِ عمر
لطفأ از قصّۀ ما غیر ، حکایت نکند...
پسندیدن
اظهار نظر
اشتراک گذاری