جمعه ها

تمام دردهایش را

با صبح آغاز میکند ..

با سکوتش

جان آدم را, به لبش میرساند

به غروب که میرسد

پر می‌شود از بغض …

پشت پنجره ي خیال که باشی

با او می گریي ….