شدم بیمار عشقت خوب میدانم که درمانی
به پایت عشق میریزم یقین دارم که میدانی
نسیم صبح نیشابوری و چشمت هوای رشت
برایم گاه گیلانی و گاهی هم خراسانی
شراب ناب شیرازی و با لبخند تو مستم
مکن نامهربانی تا نباشم در پریشانی
لبانت نیشکر ، چشمت عسل ، وقتی که میرقصی
هلال ابروانت تیز چون چاقوی زنجانی
قدم تا میزدی دیدم تمام شهر مجنونست
نمی ماند برای عاشقانت هیچ ایمانی
ازین دنیای ناکامی نمیخواهم دگر چیزی
بجز عشق تورا ای نازنینم ، جان جانانی
سفر پایان دنیا نیست، رفتم ، بازمیگردم
بیاور کاسه ی فیروزه ای آب و قرانی
#محمد_دری_صفت
Giống
Bình luận
Đăng lại
علیرضا عباسی
Xóa nhận xét
Bạn có chắc chắn muốn xóa nhận xét này không?