تا کمی دل میدهی حالی بـه حالی میشوم
هرچه سرشار از تو گردم باز خالی میشوم

گیرم از دلدادگی دستِ خیالـت را به دست
میشوم آسوده حـال از بس خیالی میشوم

می کشم از فـرط تنهایی خودم را در بغـل
هـر زمانی روبــرو با تـخـتِ خـالی میشوم

می نشینم از غمـت بـر روی فرش ِ انتظـار
در نبودت خیره بـر گل های قالی می شوم

میشود با هـر نسیمی رنگ رخسارم عوض
از خجالـت زرد و سرخ و پـرتقالی میشوم

از همــان روزی لیــلا گـونه مجـنونت شدم
مِثل هــر دیوانـه ای دور از اهــالی میشوم

بی تـو امّـا چـون درختی در کنار جوی آب
زیـر باران هـم دچــار خشک سـالی میشوم

روسـری را در نیـاور ای عسل بانـو کـه من
دل پـریشان از وجــود عطــر عالی میشوم