شب و روزم درین آشفته حالی خسته تر بهتر
دلم بسته ست با زلف تو اما بسته تر بهتر

نمی فهمم شبم کِی روز شد روزم چه پیش آمد
گذشتِ عمر در آغوش تو آهسته تر بهتر

تن و جان باختم در بی همستانهای سر در گم
ازین دامِ خیالی آهوی جان جسته تر بهتر

بساط این شکر جوشی به دشنامی نمی ارزد
لبی نزدیک کن این تنگ پسته، پسته تر بهتر

بگردان کاسه را تا کاسه لیسان را بگردانی
پریشان حالیِ این ناکسان پیوسته تر بهتر

چه میجویند خناسانِ دین در عرصه ی دنیا
ازین پر ناسزا گویان دهانی بسته تر بهتر !!