نگارِ نـازنینِ مـــن صدایت میکنم هر شب
به اسمت شعر میسازم روایت میکنم هر شب
تویی لیلا منم مجنون زعشقت در تب وتابم
اگرخواهی تو آغوشم فدایت میکنم هر شب
نگارم با وفایی کن بیابس کن جفایِ خویش
بیا این قلبِ بیتابم، هوایت میکنم هر شب
گرفتی دست دیگر را چو ترکم کردهء جانا
که بعدِ رفتنت ظالم شکایت میکنم هر شب
کنارم مانده تصویرت نگاهش میکنم هردم
به تصویرت نگارِ من حکایت میکنم هر شب
بشد غمگین و پریشان زهجرت قلب بیمارم
به این قلبِ پریشانم، ندایت میکنم هر شب
پسندیدن
اظهار نظر
اشتراک گذاری