فرشته ها، تو و من را به هم نشان دادند
میان زهره و ماه از تو گفتگوها شد

دوباره طوطیک شوکرانی شعرم
به خنده خنده ی شیرین تو، شکرخا شد

شتاب خواستنت، این چنین که می بالد
به دوری تو مگر می توان شکیبا شد؟

امیدوار نبودم دوباره از دل تو
که مهربان بشوی با دل من، اما شد

تنت هنوز به اندازه ای لطافت داشت
که گل در آیینه از دیدنش شکوفا شد

قرارنامه ی وصل من و تو بود آن که
به روی شانه ی تو با لب من امضا شد